قرآن براي همه است و سعادت همه را بيمه مي كند.در پناه قرآن بود كه اسلام در نيم قرن برهمة امپراتوريهاي آن وقت غلبه كرد و ما، مادام كه در پناه قرآن هستيم بر دشمنان غلبه خواهيم كرد… امام خميني (ق) … پس از تجربه هاي ناموفق بشود در قرنهاي بيداري و شكوفايي و جهش، يعني پس از آنكه بشر نتوانسته است نظام زندگي انساني زاينده و تسلاّ بخش متناسب با رشد طوفاني و شگفت آور عام براي خود پديد آورد اكنون راهها بتدريج به طريقة توحيد و راه دين مي گرايد و انسان كه به پختگي نزديك شده، آنچه را در دوران غرور جاهلانة آغاز شكوفايي علم به فراموشي سپرده دوباره بازي جديد و اين در همان دوراني است كه دين در نقطهاي از جهان به حاكميت رسيده و با انقلابي عظيم و استثنايي زمام زندگي ميليونها انسان را به دست گرفته است . پس امروز فرصتي تاريخي و استثنايي است براي اينكه قرآن در هدايت فكر و عمل انسانها قدرت و چيرگي خود را نشان دهد. اما اين متوقف است بر اينكه قرآن را كه چشمة جوشان معارف و هدايت است ما به آن دست يابيم . قرآن را بفهميم و در آن تدبر كنيم، … همه به قرآن عشق مي ورزند و احترام مي كنند امّا عدّة كمي همواره آن را تلاوت و تدبر مي كنند (سيد علي خامنهاي ) آنجا كه سخن بفضيلت قرآن رسيد چه بهتر كه انسان مكث و توقف كند و خود را در برابر قرآن، كوچك به بيند و بعجز و زبوني خويش اعتراف نمايد چون اعتراف بر عجز و نارسائي گاهي بهتر از گفتار و قلم فرسائي در مدح و ثناست.
انسان آن موجود ممكن و محدود چگونه ميتواند حقيقت و واقعيت گفتار خداي بزرگ و نامتناهي را درك نموده و در مغز كوچك خود بگنجاند! و يا كدام نيرو مي تواند موقعيت و ارزش واقعي قرآن را در مغز نارساي خود ترسيم و سپس بيان كند؟
آيا موجودي مي تواند بجز يك موجود محدودي را توصيف و تعريف كند؟
در پايان اين مقدمه در مورد عظمت قرآن همان بس كه گفتار و كلام پرودگار بزرگ و در مقام و منزلت همان بس كه معجزه پيامبرخاتم آياتش متكفل هدايت بشر و ضامن سعادت انسانها است و افراد بشر را در تمام شدت زندگي و درهمة قرون و اعصار رهبري مي كند.
حال به متن اصلي مقالهوارد ميشويم و درباره اينكه قرآن يك معجزهاي ادبي بوده بحث مي كنيم .[ معجزة ادبي بوده و هست] .
قرآن معجزه ادبي:
آنگاه كه رسول الله (ص) به پيامبري برانگيخته شد و تمام ملل جهان را به اسلام دعوت نمود تنها سلامي كه در دست داشت قرآن بود و با همان قرآن قدم به ميدان مبارزه با مخالفين خود گذاشت و با عجاز قرآن براي مردم اتمام حجت نموده، ده سوره از قرآن را و در آخرين مرحله يك سوره از قرآن را براي مسابقه و مبارزه به دشمنان قرآن پيشنهاد كرد و بدينگونه به تحدي و مبارز طلبي خود ادامه داد كه تا به امروز نيز در قوت خود باقي است و تا دامنه رستاخيز هم ادامه خواهد داشت.
اما براي عرب آن زمان كه در فصاحت و بلاغت و شعر و ادب تخصص و بلكه يك نوع نبوغ داشت، بهترين و ساده ترين راه مبارز با قرآن اين بودكه يكي از سوره هاي كوچك قرآن را بياورد و جوابگوي تحدي و پيشنهاد رسول خدا گرديده با بلاغت و فصاحت قرآن مجيد معارضه و مبارزه بكند و ادعاي وي را كه رايجترين كمالات و روشن ترين امتيازات آنان را ميكوبيد، محكوم نمايد.
بدين وسيله پيروزي خود را ثابت و نام خويش را در تاريخ مسجل و زنده سازد و بر ارزش و موقعيت خويش را در تاريخ بيفزائيد، و با اين معارضه و مبارزه ساده، خويش را از جنگهي كوبنده و صرف هزينه هاي سنگين و نثار خونهاي رنگين راحت و آسوده كند و از تحمل سختيها و فشارها و ترك نمودن خانه ها و اوطاقشان ،آسوده خاطر سازد.
ولي عرب فصيح و بليغ آن روز وقتي در برابر قرآن قرار گرفت و در فصاحت و بلاغت آيات قرآن دقت و تفكر كرد هر چه زودتر به معجزه بودن آن اذعان نمود و باين حقيقت پي برد كه مبارزه با قرآن با شكست قطعي مواجه خواهد گرديد. روي همان اذعان يقين بود كه عده اي از آنان وحي بودن قرآن را پذيرفته و نبوت پيامبر اسلام را تصديق نموده و در برابر دعوت قرآن سر تسليم فرود آورده و با تشرف به دين اسلام به سعادت ابدي نائل گرديدند.
اين عجز و درماندگي، خود بزرگترين دليل و روشن ترين گواه بر وحي بودن قرآن ميباشد و ثابت مي كند كه آوردن مانند آن از دايره قدرت بشر بيرون و از حدود امكان وي خارج است.
ولي مبارزه قرآن مجيد و مبارزخواستن آن منحصر بيك عده و يا تنها اعراب نبود بلكه قرآن تمام جوامع بشري را در تمام اعصار و قرون بمبارزه فرا خوانده و تمام انس و جن را بمعارضه دعوت مي كند .
« قُل لَئِنِ اجَتَمِعَت الِنسُ و اْلجِنُّ عَلي اَنْ يَا تُعزالمِثْلِ هذَا القُرانِ لاَيَاتُونِ بِمِثْلِهِ وَلَوكاَنَ بَعضُهُم لِبَعْضٍ ظَهيرَا » (اسراءِ 88)
در طول تاريخ ، دستگاه مسيحيت و دشمنان اسلام سعي در معارضه كردن با بلاغت قرآن بكنندـ اگر چه با آوردن يك سوره ـ امكان داشت از اين راه استفاده كنند و با تنظيم گفتاري مشابه يكي از سورههاي كوچك قرآن به هدف خويش بيايند ولي چنين امكاني براي آنان وجود نداشته و ندارد زيرا بلاغتي كه درميان مردم وجود دارد معمولاً يك يا دو بعدي است و جامع تمام ابعاد بلاغت نيست .
مثلا: يكي در نثر، بلاغت دارد و در شعر گفتن عاجز وزبود. آن ديگري در حماسه، شعر بليغ مي گويد ولي در مديحه سرائي نه، و يا در رثا و نوحه سرائي شعر زيبا و شيوائي مي سرايد ولي در غزليات شعرش خيلي نازل و منحط مي باشد.
ولي قرآن در موضوعات مختلف وارد گريده و بفنون متعدد سخن گفته و درهمه آن جهات اعجاز نموه و اعجاز راينر به حد اعلا و كمالش رسانده است كه ديگران از آوردن مانند آن ناتوان بوده و زانوي عجز بر زمين زدهاند . اين فصاحت و بلاغت همه جانبه، اختصاص بگفتار خدا و قرآن دارد و براي بشر هرگز امكانپذير نيست .
فصاحت و بلاغت يا بعد هنري قرآن :
« فلياتوا بحديثٍ مِثلِه اِنْ كانوا صادقين « (34/طور)
قرآن مجيد آهنگي زيباتر از هر شعر و بياني رساتر از هر نثر دارد . الفاظ بگونه اي انتخاب شدهاند و آنچنان بكار رفتهاند كه هر انساني را تحت تأثير قرار مي دهد بقول استاد شهيد آيت الله مطهري رحمه الله عليه: هندسة الفاظ در قرآن بي نظير است نه كسي مي تواند يك كلمه از قرآن را پس و پيش كند بدون آنكه به زيباييهاي آن لطمه وارد سازد و نه آنكه كسي توانسته مانند آن را بسازد.
فصاحت به معناي شيوايي و بلاغت بمعني رسائي است و جذابيت و دلربايي قرآن نيز امري ديگر در كنار اين دو، مي باشد عربهاي معاصر قرآن كه داراي ذوق طبيعي و قريحهي دست نخوردهي عربي بودند بي اختيار شيفتهي آن وحي شدند و بطور كلي در طول تاريخ اسلام حتي دشمنان نيز زبان به ستايش آن گشوده و هريك بصورتي از فصاحت و بلاغت فوق العاده اي قرآن سخن گفته اند و به عجز و ناتواني خود وديگران اقرار كرده اند.
بطوريكه وليد كه بزرگترين اديب و حكيم عرب از دشمنان اسلام و قرآن است پس از شنيدن آياتي چند مي گويد: بخدا سوگند از محمد (ص) سخني شنيدم كه هرگز شبيه سخن انس و جن نبود شاخسارش پرثمر و ريشه اش پر بركت، بر هر سختي برتري مي يابد و هيچ سختي از آن برتر نخواهد گشت و يا در موردي ديگر در سيره ابن هشام آمده كه ابوسفيان، ابوجهل و اخمس بن شديق از سران مخالفين اسلام يك شب از خانه هاي خود بيرون آمدهاند. تا بصورت دلنشين قرآن كه توسط پيامبر(ص) در خانه اش در نماز شب مي خواند گوش فرادهند . هر سه آمدند و هر يك در گوشه اي پنهان شده به آيات گوش دادند و شب را بدون اطلاع از وضع يكديگر با شنيدن قرآن سپري كردند و سپيده دم كه بسوي خانه هاي خود مي رفتند يكديگير ار سرزنش ومورد اعتراض قرار دادند كه مبادا بار ديگر چنين عملي را انجام بدهند ولي اين فصاحت و بلاغت قرآن بحدي بود كه باعث شد شبهاي ديگر نيز اين كار را انجام دهند در آخر بيكديگر گفتند: براي جلوگيري از حوادث ناگوار و امكان گرويدن ديگران به اسلام بايد باهم پيمان ببنديم كه براي هميشه اين كار را ترك كنيم و چنين كردند.
اينها چند نمونة از دهها مواردي است كه ادب شناسان موافق و مخالف و مسلمان و غيرمسلمان درباره قرآن و بعد هنري آن زبان به ستايش گشود. و از فصاحت و بلاغت و جذابيت قرآن سخت گفتهاند و بهمين جهت بود كه مخالفين براي جلوگيري از جذب افراد به قرآن در بعد هنري كافي است كه به جلمه قرآني « في القصاص حيوه » و جمله قرينه آن از سوي اديبان عرب « القتلُ و اتقي للقتلِ » توجه كنيم تا به آساني امتيازات فراوان جمله قرآني را بر جملة انسان ساختهي « القتلُ افطي لِلقتل » درك كرده و به عَظمت قرآن در بعد هنري واقف گرديم.
از جملة اينكه تعداد حروف جمله اي قرآني 12 تا ولي جملة اديبان عرب 14 حرفي است نيز بيان صريح فلسفه قصاص و آوردن حكم حياة بصورت نكره كه دلالت بر عظمت و نوع خاص حيات دارد از ديگر خواص برتر آيه اي قرآني است .
حقيقت اين است كه فصاحت و بلاغتِ قرآن همة سخن پردازان و اديبان را عاجز كرده بود . قرآن شعر نبود، نثر معمولي هم نبود و براي خود آهنگي خاص داشت كه در دل و جانِ شنوندگان نفوذ مي كرد اين خوش آهنگي و قوت كلام حتي براي كساني كه زبان عربي نيز نمي دانند، در مقايسة قرآن با ساير عبارات عربي قابل درك است . نه تنها مشركان زمان پيامبر نتوانستند در فصاحت و بلاغت بر قرآن غلبه كنند، بلكه بعد از آن نيز كسي پيدا نشد كه زيباتر از قرآن سخني بگويد و بنويسد.
امروز نيز كه دشمنان مستكبر اسلام مي كوشند عقايد مردم و مخصوصاً جوانان را در همة كشورهاي اسلامي سست كنند و براي نوشتن كتاب وساختن فيلمهايي كه اسلام را غيرمنطقي عامل عقب ماندگي مسلمانان جلوه دهد سرمايه گذاري مي كنند، اگر مي توانستند كتابي به زبان عربي فصيح تر از قرآن بوجود آورند قطعاً همين كار را مي كردند.
به هر حال قرن امروزه در آن نشانههاي عجيبي ديده ميشود كه مي تواند ايمان ما را به معجزه بودن آن بيشتر كند.